دسته بندی انواع کارها یا فعالیت ها





کارها را از دو جهت فوری بودن یا مهم بودن به چهار دسته تقسیم کرده اند، به عبارتی لیست کارهایی که در ذهن داریم یا قرار است آنها را انجام دهیم مطابق شکل بالا می تواند در یکی از آن چهار خانه ها قرار گیرد.
خانه 1-کارهایی که فوری و مهم هستند :
خانه 2-کارهایی که فوری هستند ولی مهم نیستند :
خانه 3-کارهایی که مهم هستند ولی فوری نیستند:
خانه 4-کارهایی که نه فوری و نه مهم هستند :

خانه شماره یک:
کارهای اورژانسی هستند یعنی با مرگ و زندگی شخصی در ارتباط اند. مثلا فردی در محیط کار، میهمانی یا کلاس درس درد شدیدی احساس می کند بدیهی است باید کار فعلی را هرچند مهم رها کرده و وضعیت آن فرد را رسیدگی کرد، چون پای مرگ و زندگی در میان است. یا در صحنه تصادف، آتش سوزی و . . . قرار گرفتیم معلوم است چه باید انجام داد. خوشبختانه این دسته از کارها بسیار کم اتفاق می افتند ممکن است درطی سال حتی یک بار هم در زندگی فردی رخ ندهند. ماهیت اورژانسی بودن و مهم بودن باعث بهم ریختن اوضاع جاری زندگی می شود چاره ای نیست اخلاق حکم می کند اینگونه کارهای فوری و فوتی را در اولویت قرار دهیم. البته از این صحبت نباید برداشت کرد من وظیفه دارم به دنبال اینگونه کارها بچرخم و به آنها رسیدگی کنم چون سالانه درجهان 60000000 نفر به دلایل مختلف جان خود را از دست می دهند.

خانه شماره 2: کارهایی که اهمیت کمی دارند ولی ماهیت فوری بودن شان می تواند باعث به تعویق افتادن امور مهمتر زندگی شود، نظیر پاسخ دادن به تلفن یا زنگ درب منزل. اگر ما در انجام این کارها کمی درنگ کنیم فرد تلفن را قطع کرده یا درب منزل را به خیال اینکه کسی در خانه نیست ترک می کند. آمارها نشان می دهد از هر 100 تماس تلفنی حتی 5 تا هم مهم نیستند، لذا می توان در حین انجام کاری مهم این دسته از کارها را انجام نداد، به جایی بر نخواهد خورد. من می توانم سیم تلفن را از پریز اتاق قطع کنم یا گوشی را خاموش کنم. متاسفانه امور فوری و کم اهمیت بسیار اتفاق می افتند و قابل برنامه ریزی نیستند این به خود فرد بستگی دارد چه میزان و به چه هزینه ای می خواهد وقت خود را صرف انجام این گونه امور کند.

خانه شماره 3: کارهایی که در زندگی ما مهم هستند ولی فوری نیستند، انجام آنها قابل زمان بندی و برنامه ریزی است و اگر آنها را در وقت های دیگری انجام دادیم به جایی بر نمی خورد مثل ورزش و مطالعه. شما می توانید امروز را به هر دلیل موجه و مهم تر ورزش نکنید درعوض فردا زمان بیشتری را به ورزش خود اختصاص خواهید داد. همین طور است مطالعه. ولی شما نمی توانید به هر دلیلی تصمیم بگیرید که مطالعه نکنید چون مطالعه جزء هدف شماره دو زندگی شماست، یا ورزش بخشی از اهدف شماره یک زندگی شما محسوب می شود.

و بالاخره خانه شماره 4: کارهای بیهوده را شامل می شود که انجام دادن آن با انجام ندادن آن یکی است. مثل ایستادن یا قدم زدن در خیابان، و یا پرسه زدن بدون هدف در اینترنت، یا افسوس گذشته را خوردن و یا شنیدن اخبار که یکسره خبرهای منفی را پخش می کنند. تکلیف این نوع فعالیت ها معلوم است.

افراد با هوش و زیرک بیشترین اهمیت و اولویت را به کارهای خانه شماره 3 اختصاص می دهند. چون کارهای خانه شماره 3 قابل برنامه ریزی هستند و حتی از نظر علمی گفته شده مغز قسمت بالایی سر انسان که در همین 200 هزار سال اخیرشکل گرفته او را قادر به برنامه ریزی و آینده نگری کرده است و خانه شماره 3 مربوط به این تیپ کارهاست. از این گذشته آدم وقتی احساس آزادی بیشتری روی برنامه ریزی زندگی خودش داره احساس بهتری هم خواهد داشت تا اینکه یک سری امور از بیرون و به اجبار به ما تحمیل بشه، هر چند که بخش های زیادی از زندگی ما از روی جبر و تحت تاثیر قوانین بیرونی است.

از طرفی مشکل بسیاری از آدم های گیر و گرفتار این است که کارها را بی دلیل بین خانه های چهارگانه جابجا می کنند مثلا کاری را از خانه شماره دو یا سه به خانه یک می برند فرضا سفر به فلان کشور را به خانه شماره یک می برند یا ورزش فرزندان را از خانه شماره 3 به خانه شماره 4 می برند. درس خواندن که جای آن خانه شماره 3 است را به خانه شماره یک می برند. فعالیت های سرگرمی فرزندان را به خانه شماره 4 می برند. همین طور بی دلیل این جور کارها انجام می دهند، در نتیجه مشکلاتی برای خود و اطرافیان خود ایجاد می کنند. اگر دقت کرده باشید استفاده نابجا از اصطلاحاتی که کلمه کشته شدن، مردن، بیچاره شدن در فرهنگ ما خیلی رواج داره :
"مردم از بس بهت گفتم فلان کار رو بکن یا نکن"
"کشته شدم از بس منتظرت ماندم"
"تو رو مرگ هر کی دوست داری ..."
"می کشمت اگه پا تو از خونه بیرون بذاری"
"تو برو بمیر ...به ته مرگ"
"خدا مرگم بده ..."
و بسیاری جملات از این قبیل، در حالی که همه ما می دانیم در هیچ یک از موارد مسئله کشته شدن و مرگ کسی در کار نیست که هیچ حتی زحمتی هم ایجاد نمی کند فقط با این حرف ها می خواهیم مخاطب را تحت فشار روانی قرار دهیم یا بر حسب عادت این کلمات را برای مهم جلوه دادن رفتارمان یا رفتار دیگری بکار می بریم. به عبارتی ما با استفاده از این اصطلاحات اهمیت امور را در حد اهمیت مرگ و زندگی بالا می بریم این کار یعنی جابجا کردن کارهای از خانه های مختلف به خانه شماره یک، که نادرست است.
موفق و پیروز باشید.

۲ نظر:

  1. سلام
    تقسيم بندي جالبي بود من جاي ديگري همچنين تقسيم بندي نديده بودم با اين تفاسير اگر ما خيلي از كارها را انجام ندهيم هم آسيبي به زندگيمان نميرسد.

    پاسخحذف
  2. من در حال تهيه نرم افزاري جهت كنترل فرايند هاي روزانه مي باشم و در مورد انواع كارها و اولويت ها در اينترنت تحقيق مي كنم من مي خواهم منطق فازي را در برنامه كنترل كارهاي روزانه وارد كنم و كارها را كليشه ايي تقسيم بندي نكنم چون از نظر من انواع كارها و درجه بندي انها نسبي است و بستگي به پارامترهاي زيادي در اجرا و عمل دارد
    با تشكر مهندس حبيبي بيمه ايران استان كرمان اداره رايانه استان وبلاگ : http://bimehkerman.blogfa.com

    پاسخحذف