نخست به تعریف و نقش هوش در زندگی انسان خواهم پرداخت و سپس بخش های مختلف آن را معرفی می کنم و امیدوارم این نوشته در پایان بتواند به شما شناخت بهتری ازهوش ارایه نماید.
حس (حواس پنجگانه)، تخیل و هوش سه بخش مهم در فرایند یا فعالیت اصلی ذهن به حساب می آیند. این سه از طریق طبیعت با انسان متولد می شوند و در یک سال اول کودکان فقط با حس خود زندگی می کنند. در فاصله 1 تا 3 سال حواس که اطلاعات و پیام را از جهان خارج می گیرد کودک بدلیل تخیل بسیار قوی جهان واقعیت را به نوع دلخواه برای خودش تغییر می دهد، تا دنیایی را که دوست دارد برای خود بسازد. از حدود 3 سالگی به بعد هوش نیز وارد عرصه زندگی کودک شده و به کمک او می آید تا بین اطلاعات حس و تخیل بهترین را انتخاب کند و هوش مثل یک چراغ راه بهتر و درست را برای کودک نشان می دهد. از سن 7 سالگی به بعد شرایط رشد عقل در مغز کودک بوجود می آید عقل به خودی خود رشد نمی کند بلکه عوامل بیرونی در رشد آن نقش موثری دارند و اگر این عوامل ضعیف یا قطع شوند رشد عقل نیز متوقف خواهد شد، همانند 99% از انسان ها درطول تاریخ شناخته شده بشر.
می دانیم حس، تخیل و هوش در واقع احساسات، عواطف و هیجان (Feeling an Emotion) را بوجود می آورند. احساس و عاطفه درک بلاواسطه و بلافاصله من و شما هستند، و اگر چه بسیار واقعی و حقیقی اند و درباره بودن آنها بحث و گفتگویی نیست، اما آنها به خودی خود، آگاهی را به ما نمی رسانند بلکه آنها خود نتیجه و پیامد فعالیت های حس، تخیل و هوش هستند.
بنابراین با تغییر شرایط این سه عنصر یعنی حس، تخیل و هوش در افراد، احساسات و عواطف افراد متفاوت خواهد بود. هوش به تخیل و حس جهت می دهد و این همان فعالیت اصلی ذهن است که صورت می گیرد.
هوش Intelligence در معنای کلمه به معنی تنوع در سازش است، به این معنی که انسان می تواند در شرایط ثابت به گونه های متفاوتی عمل کند، و یا قابلیت این را دارد که با شرایط تازه به گونه ای جدید برخورد کند. این توانایی برعکس و در مقابل عادت یعنی یکسانی در سازش است. هوش در 7 سال اول زندگی کودک اهمیت زیادی دارد.
در معنای نهایی هوش داشتن مهارت برای زندگی و ایجاد ارتباط با دیگران است. که باعث می شود ما امکان حفظ و گرفتن تجربه از بیرون و توان آنکه روابط مناسب و نامناسب ، مطلوب و نامطلوب را از یکدیگر تشخیص دهیم و این امکان را می دهد با خصائص و ویژگی های اشیاء و ارتباط آنها با یکدیگر با خبر شویم.
بهره هوشی (IQ) هر فرد در تمامی طول زندگی او یکسان است مثلا اگر در 7 سالگی 100 است در 18 ، 20 ، 60 سالگی هم همان 100 خواهد بود مگر در موارد استثنائی. دانستن این عدد یعنی همان عدد IQ کمکی به فرد نمی کند چون قابل تغییر نیست فقط برای بچه های عقب افتاده دانستن آن برای پدر و مادر شاید کمکی باشد. تا کنون روشی قطعی که بتواند بهره هوشی را اندازه گیری کند پیدا نشده و چیزی که به نام تست هوش در مراکز مختلف بر روی افراد انجام می شود به فعالیت ذهن از لحظه دریافت پیام و پردازش آن در ارگان های مختلف مغز توجه دارد.
هوش از هشت قسمت اساسی کاملا قابل تفکیک تشکیل شده که عبارتند از:
1- قسمت اداره و کنترل بدن: یعنی فرد تا چه اندازه دست و پایش در اختیارش است که مثلا در رقص شرکت کند، یا توانایی شرکت در یک رشته ورزشی خاصی را داشته یا ندارد.
2- آگاهی از درون خود و کنترل ذهن: تا چه حد فرد از درون خود خبر دارد و بسیاری از افراد برای خودشان غریبه هستند و بسیار پیچیده هستند و بنابراین از آنچه که درون آنها می گذرد خبر ندارند.
3- شناخت و آگاهی از احساسات دیگران: اینکه بتوان خود را در جای دیگری بگذارم، بعضی آنچنان در خود هستند که نمی توانند دوستی پیدا کنند و این افراد در ارتباط با دیگران بسیار مشکل دارندو غالب اوقات این افراد انزوا پیشه می کنند. هوش احساسی یا هوش هیجانی Emotion of Intelligence امروزه اهمیت زیادی یافته است و این است که فردی بتواند خود را در جای دیگری گذاشته و احساس او را درک کند. بازیگران و هنرپیشه های تئاتر و سینما از هوش احساسی بالایی برخوردارند.
4- هوش کلامی یا سخن گفتن: بسیاری از افراد توان این را دارند که آنچه را در ذهن دارند به زبان بیاورند و آن را با زبانی رسا بیان کنند. بعضی یا از درون خود و احساس خود خبر ندارند که هیچ، بعضی اگر از احساس خود خبر دارند آنرا نمی توانند با کلام خود به خوبی و درستی بیان کنند. این افراد در جهت نوشتن نیز با اشکالات فراوان همراه هستند و نمی توانند بدرستی پیام دیگران را دریافت کنند و یا پیامی را بدرستی به دیگران انتقال دهند. بعضی حرفه ها احتیاج مستقیم به این نوع از هوش دارد مثل معلمی.
5- هوشی که در زمینه ریاضی و مکانیکی و منطقی است: یعنی نظامی که پایه تفکر، تعقل، استدلال و اندیشه فرد را تشکیل می دهد. در این زمینه افراد زیادی مشکلات زیادی دارند مثلا فرد فاصله اعداد را متوجه نمی شود 5-7 را با فاصله 500-700 یکی می گیرند این افراد با زمان و گذشت آن مشکل دارند و مثلا وقت کم می آورند. این افراد بسیار مشتاق قوانین اشیائ در طبیعت هستند و مشکل یا سوالی را به دنبال جوابی منطقی برای آن هستند.
6- موسیقی: یعنی صدایی که با خودش حالت خاصی را بدنبال دارد را درک و حس می کند و بدنبال تاریخچه و مبانی آن هستند و سازها را می شناسد و تمایل دارند که آنها را بنوازند. برای افراد کم هوش در این زمینه نواختن موسیقی کاری زجرآور و سخت و تکراری بنظر می رسد.
7- درک فضا و برداشت درستی از زمان: مثلا در هنگام رانندگی فاصله از اتومبیل های دیگر و حتی جهت حرکت و سرعت آنها را تشخیص می دهد. این افراد در جهان سه بعدی زندگی می کنند. این افراد در جهت تخیل که منطبق بر قوانین طبیعت است قادر به کشف و حل یک مسئله علمی هستند. یعنی تخیل آنها درست عمل می کند. این افراد رویا و خواب جاندارتری را دارند یعنی در زمان خواب دیدن جزئیات و روابط اشیاء را تشخیص می دهند، این افراد نظم خاصی را در زندگی خود دارند.
8- درک طبیعت و ارتباط با طبیعت: به گیاه و جمادات و حیوانات اهمیت می دهند، دوست دارند باغچه ای داشته باشند از بوی آن لذت می برند و تماشای حیوانات و پرندگان برایشان جالب است. این افراد رفتن به طبیعت و دور از شهرها را دوست دارند و به زندگی در شهر ترجیح می دهند. در کار آشپزی علاقه نشان می دهند.
درهر صورت این مجموعه باعث می شود که من و شما توانایی در جهت تشخیص، تفکیک، طبقه بندی، تجزیه و تحلیل و انتخاب را دارا می شویم.
بهره هوشی عددی بین 0 تا 200 است.
2 تا 3% افراد بهره هوشی آنها کمتر از 70 است ( افراد عقب افتاده)
25% افراد بهره هوشی آنها بین 70 تا 84 است (کسانی که مشکلی در جهت علم یا تحصیل دارند)
2 تا 3% افراد بهره هوشی بالای 130 دارند ( افراد باهوش )
70% مردم بهره هوشی بین 70 الی 130 دارند و از این تعداد بهره هوشی اکثر آنها بین 95 الی 105 است (افراد معمولی)
حس (حواس پنجگانه)، تخیل و هوش سه بخش مهم در فرایند یا فعالیت اصلی ذهن به حساب می آیند. این سه از طریق طبیعت با انسان متولد می شوند و در یک سال اول کودکان فقط با حس خود زندگی می کنند. در فاصله 1 تا 3 سال حواس که اطلاعات و پیام را از جهان خارج می گیرد کودک بدلیل تخیل بسیار قوی جهان واقعیت را به نوع دلخواه برای خودش تغییر می دهد، تا دنیایی را که دوست دارد برای خود بسازد. از حدود 3 سالگی به بعد هوش نیز وارد عرصه زندگی کودک شده و به کمک او می آید تا بین اطلاعات حس و تخیل بهترین را انتخاب کند و هوش مثل یک چراغ راه بهتر و درست را برای کودک نشان می دهد. از سن 7 سالگی به بعد شرایط رشد عقل در مغز کودک بوجود می آید عقل به خودی خود رشد نمی کند بلکه عوامل بیرونی در رشد آن نقش موثری دارند و اگر این عوامل ضعیف یا قطع شوند رشد عقل نیز متوقف خواهد شد، همانند 99% از انسان ها درطول تاریخ شناخته شده بشر.
می دانیم حس، تخیل و هوش در واقع احساسات، عواطف و هیجان (Feeling an Emotion) را بوجود می آورند. احساس و عاطفه درک بلاواسطه و بلافاصله من و شما هستند، و اگر چه بسیار واقعی و حقیقی اند و درباره بودن آنها بحث و گفتگویی نیست، اما آنها به خودی خود، آگاهی را به ما نمی رسانند بلکه آنها خود نتیجه و پیامد فعالیت های حس، تخیل و هوش هستند.
بنابراین با تغییر شرایط این سه عنصر یعنی حس، تخیل و هوش در افراد، احساسات و عواطف افراد متفاوت خواهد بود. هوش به تخیل و حس جهت می دهد و این همان فعالیت اصلی ذهن است که صورت می گیرد.
هوش Intelligence در معنای کلمه به معنی تنوع در سازش است، به این معنی که انسان می تواند در شرایط ثابت به گونه های متفاوتی عمل کند، و یا قابلیت این را دارد که با شرایط تازه به گونه ای جدید برخورد کند. این توانایی برعکس و در مقابل عادت یعنی یکسانی در سازش است. هوش در 7 سال اول زندگی کودک اهمیت زیادی دارد.
در معنای نهایی هوش داشتن مهارت برای زندگی و ایجاد ارتباط با دیگران است. که باعث می شود ما امکان حفظ و گرفتن تجربه از بیرون و توان آنکه روابط مناسب و نامناسب ، مطلوب و نامطلوب را از یکدیگر تشخیص دهیم و این امکان را می دهد با خصائص و ویژگی های اشیاء و ارتباط آنها با یکدیگر با خبر شویم.
بهره هوشی (IQ) هر فرد در تمامی طول زندگی او یکسان است مثلا اگر در 7 سالگی 100 است در 18 ، 20 ، 60 سالگی هم همان 100 خواهد بود مگر در موارد استثنائی. دانستن این عدد یعنی همان عدد IQ کمکی به فرد نمی کند چون قابل تغییر نیست فقط برای بچه های عقب افتاده دانستن آن برای پدر و مادر شاید کمکی باشد. تا کنون روشی قطعی که بتواند بهره هوشی را اندازه گیری کند پیدا نشده و چیزی که به نام تست هوش در مراکز مختلف بر روی افراد انجام می شود به فعالیت ذهن از لحظه دریافت پیام و پردازش آن در ارگان های مختلف مغز توجه دارد.
هوش از هشت قسمت اساسی کاملا قابل تفکیک تشکیل شده که عبارتند از:
1- قسمت اداره و کنترل بدن: یعنی فرد تا چه اندازه دست و پایش در اختیارش است که مثلا در رقص شرکت کند، یا توانایی شرکت در یک رشته ورزشی خاصی را داشته یا ندارد.
2- آگاهی از درون خود و کنترل ذهن: تا چه حد فرد از درون خود خبر دارد و بسیاری از افراد برای خودشان غریبه هستند و بسیار پیچیده هستند و بنابراین از آنچه که درون آنها می گذرد خبر ندارند.
3- شناخت و آگاهی از احساسات دیگران: اینکه بتوان خود را در جای دیگری بگذارم، بعضی آنچنان در خود هستند که نمی توانند دوستی پیدا کنند و این افراد در ارتباط با دیگران بسیار مشکل دارندو غالب اوقات این افراد انزوا پیشه می کنند. هوش احساسی یا هوش هیجانی Emotion of Intelligence امروزه اهمیت زیادی یافته است و این است که فردی بتواند خود را در جای دیگری گذاشته و احساس او را درک کند. بازیگران و هنرپیشه های تئاتر و سینما از هوش احساسی بالایی برخوردارند.
4- هوش کلامی یا سخن گفتن: بسیاری از افراد توان این را دارند که آنچه را در ذهن دارند به زبان بیاورند و آن را با زبانی رسا بیان کنند. بعضی یا از درون خود و احساس خود خبر ندارند که هیچ، بعضی اگر از احساس خود خبر دارند آنرا نمی توانند با کلام خود به خوبی و درستی بیان کنند. این افراد در جهت نوشتن نیز با اشکالات فراوان همراه هستند و نمی توانند بدرستی پیام دیگران را دریافت کنند و یا پیامی را بدرستی به دیگران انتقال دهند. بعضی حرفه ها احتیاج مستقیم به این نوع از هوش دارد مثل معلمی.
5- هوشی که در زمینه ریاضی و مکانیکی و منطقی است: یعنی نظامی که پایه تفکر، تعقل، استدلال و اندیشه فرد را تشکیل می دهد. در این زمینه افراد زیادی مشکلات زیادی دارند مثلا فرد فاصله اعداد را متوجه نمی شود 5-7 را با فاصله 500-700 یکی می گیرند این افراد با زمان و گذشت آن مشکل دارند و مثلا وقت کم می آورند. این افراد بسیار مشتاق قوانین اشیائ در طبیعت هستند و مشکل یا سوالی را به دنبال جوابی منطقی برای آن هستند.
6- موسیقی: یعنی صدایی که با خودش حالت خاصی را بدنبال دارد را درک و حس می کند و بدنبال تاریخچه و مبانی آن هستند و سازها را می شناسد و تمایل دارند که آنها را بنوازند. برای افراد کم هوش در این زمینه نواختن موسیقی کاری زجرآور و سخت و تکراری بنظر می رسد.
7- درک فضا و برداشت درستی از زمان: مثلا در هنگام رانندگی فاصله از اتومبیل های دیگر و حتی جهت حرکت و سرعت آنها را تشخیص می دهد. این افراد در جهان سه بعدی زندگی می کنند. این افراد در جهت تخیل که منطبق بر قوانین طبیعت است قادر به کشف و حل یک مسئله علمی هستند. یعنی تخیل آنها درست عمل می کند. این افراد رویا و خواب جاندارتری را دارند یعنی در زمان خواب دیدن جزئیات و روابط اشیاء را تشخیص می دهند، این افراد نظم خاصی را در زندگی خود دارند.
8- درک طبیعت و ارتباط با طبیعت: به گیاه و جمادات و حیوانات اهمیت می دهند، دوست دارند باغچه ای داشته باشند از بوی آن لذت می برند و تماشای حیوانات و پرندگان برایشان جالب است. این افراد رفتن به طبیعت و دور از شهرها را دوست دارند و به زندگی در شهر ترجیح می دهند. در کار آشپزی علاقه نشان می دهند.
درهر صورت این مجموعه باعث می شود که من و شما توانایی در جهت تشخیص، تفکیک، طبقه بندی، تجزیه و تحلیل و انتخاب را دارا می شویم.
بهره هوشی عددی بین 0 تا 200 است.
2 تا 3% افراد بهره هوشی آنها کمتر از 70 است ( افراد عقب افتاده)
25% افراد بهره هوشی آنها بین 70 تا 84 است (کسانی که مشکلی در جهت علم یا تحصیل دارند)
2 تا 3% افراد بهره هوشی بالای 130 دارند ( افراد باهوش )
70% مردم بهره هوشی بین 70 الی 130 دارند و از این تعداد بهره هوشی اکثر آنها بین 95 الی 105 است (افراد معمولی)
با توجه به اطلاعات فوق هرکسی می تواند خود ارزیابی به لحاظ هوش انجام دهد فرضا من استعدادی در زمینه رقص ندارم البته دست و پا چولوفتی هم نیستم بنا براین می توانم هوش خود را در این زمینه متوسط شاید هم کمی کمتر ارزیابی کنم. یا علاقه زیادی به موسیقی دارم و بسیاری از موارد مرا تحت تاثیر قرار می دهد شکسته بسته سازی هم می نوازم بنابراین در این قسمت از هوش می توانم برای خودم نمره خوبی (نه عالی) اختصاص دهم.
موفق و پیروز باشید.
ممنون از شما بسیار عالی
پاسخحذف